کذب (مفرداتقرآن)کذب (بر وزن وزر، و کتف) از اصطلاحات بکار رفته در قرآن کریم به معنای دروغ گفتن و تکذیب از باب تفعیل به معنای نسبت دادن دروغ به دیگری است. ۱ - واژهشناسیصحاح و قاموس و اقرب و غیره هر دو وزن را مصدر گفتهاند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کذب (بر وزن وزر) مصدر است مثل «وَ اِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کذبُهُ». و کذب (بر وزن کتف) اسم مصدر است بمعنی دروغ مثل «یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ». چون کذب مفعول یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ میبندند. و اگر تنزّل کنیم باید بگوئیم: کذب (بر وزن کتف) با آنکه مصدر است در قرآن پیوسته بمعنی مفعول (مکذوب فیه) آمده علی هذا معنی آیه فوق چنین است که بر خدا شیء مکذوب فیه نسبت میدهند «وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ؛ بر پیراهن یوسف خون دروغ و مکذوب فیه آوردند» (خون دیگری بود به دروغ گفتند: خون یوسف است). کذب (بر وزن وزر) یکبار و کذب (بر وزن کتف) سی و دو بار در قرآن مجید آمده است. «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَای». «کذب» را در آیه با تشدید و تخفیف هر دو خواندهاند در قرآنها با تخفیف است فاعل «رای» ظاهرا حضرت رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) است نه فؤاد اگر با تشدید بخوانیم معنی چنین میشود: قلب آن حضرت آنچه را که با چشم دید تکذیب نکرد و اگر با تخفیف بخوانیم شاید آن بمعنی خطا باشد مثل «ما فی سمعه کذب» یعنی در شنیدنش خطا نیست در این صورت معنی آیه چنین است: قلب خطا نکرد در آنچه دید، در تفسیر جلالین کذب را انکار معنی کرده است. ۲ - تکذیبآنست که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگوئی: دروغ میگوئی چنانکه در صحاح گفته یا به معنی نسبت کذب و انکار است، ظاهرا آن در انسان بمعنی اول است مثل «کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ». و در غیر انسان بمعنی نسبت دروغ، نحو «وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُ». قوم تو قرآن را بدروغ نسبت دادند حال آنکه آن حقّ است. ۳ - اسم فاعل کذبکاذب: دروغگو. «وَ اِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ». کَذّاب: مبالغه است، یعنی بسیار دروغگو. «اِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ». کاذبة: مصدر است مثل عاقبة، عافیة، باقیة «اِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ. لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ». آنگاه که قیامت تحقّق یابد و در وقوع آن دروغی نیست. در صحاح گفته آن اسم است (اسم فاعل) بجای مصدر آید. در آیه «ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ». نسبت کذب به ناصیه داده شده و آن اسم فاعل و یا مصدر بمعنی فاعل است. کِذّاب: (بکسر کاف) مصدر باب تفعیل است که مصدر آن بر وزن تفعیل، فعّال، تفعله و مفعّل مثل «مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ» آید وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذَّاباً». آیات ما را بسختی تکذیب کردند. ۴ - دقّت«اِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ اِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ اِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ اِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ». منافقان که میگفتند: «اِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» این سخن حق و راست است چرا خدا فرموده: آنها دروغگویند؟ مراد از دروغ عدم اعتقاد آنهاست نه مقالشان، آنها که میگفتند: گواهی میدهیم تو رسول خدائی چنین وانمود میکردند که عقیده و باطنشان نیز چنین است خدا فرمود در این ادّعا دروغگویند. بعبارت دیگر چنانکه المیزان گفته: کذب مخبری است نه خبری. و به قول مجمع: هر که چیز راستی را بگوید ولی در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. نظام به استناد این آیه میگوید صدق خبر مطابقت آنست با اعتقاد متکلّم و کذب آن عدم مطابقت با اعتقاد او و اگر بگوید: آسمان زیر پای من است و معتقد باشد این خبر راست است و در صورت عدم اعتقاد اگر بگوید: آسمان بالای من است آن دروغ است. ولی محقّقان قول او را ردّ کردهاند. ۵ - پانویس۶ - منبع• قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «کذب»، ج۶، ص۹۷. ردههای این صفحه : اصطلاحات ادبی | اصطلاحات قرآنی | قاموس قرآن | واژگان قرآنی | واژه شناسی واژگان قرآن
|